loading...

خودت باش رفیق!

بازدید : 663
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 16:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خودت باش رفیق!

دلم میخواست این صدای بارون رو تو یکی از کلبه‌های ماسال بشنوم، وقتی تو حال نیمه مستی (استغفرالله!) بین جمعی نشستم که میدونم یکیشون حواسش بیشتر از همه پیش منه، آره واقعا دلم لمس حال مطلوب خواسته شدن قبل از گفته شدن رو میخواد.

‏#فیل

-لمسِ حالِ مطلوبِ خواسته شدن، قبل از گفته شدن...

چقدر قشنگ و چقدر لطیف!

:-)

*عنوان دزیرهاز محسن چاووشی

بازدید : 556
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 1:43
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خودت باش رفیق!

مثل دیوونه های احساساتی وقتی استوری و پست های دوستای پزشکم رو می بینم، می زنم زیر گریه و میرم بهشون التماس می کنم اول از همه مراقب خودشون باشن . بعد از تک تکشون قول می گیرم بعد از تموم شدن این بحران، همو ببینیم . یک نفرشون گفت : این بحران کی تموم میشه؟ بعد از اتمامش کی زنده است کی مرده؟

اون یکی دوستم پیام داده و از دندون شکسته و آبسه ناله می کنه . عکس دهانش رو دیدم و توصیه های لازم رو کردم و بهش گفتم اگه اوضاع آبسه ات بدتر شد برو فلان جا، دندونپزشک آنکال داره . میگه از دردش هم کلافه هم بشم از خونه بیرون نمیرم؛ اگه مریض بشم بمیرم، بچه ام بی مادر میشه و من دوباره با اشک آرومش می کنم و خیالش رو راحت می کنم نهایت دندونت کشیدنی بشه جاشو با ایمپلنت پر می‌کنی .

بعد از سه هفته قرنطینه محض، برای کار اورژانسی یه مریض نوجوان رفتم و با ماسک ffp2 و عینک و شیلد محافظ و آستین یک بار مصرف کارش رو انجام دادم و گفتم بقیه اش بمونه واسه بعد از حل این وضع . پدرش گفت : کی؟ اول اردیبهشت؟ گفتم : معلوم نیست . به محض رسیدن تو خونه ماشین رو ضدعفونی کردم و لباس هام رو هم شستم . با این همه رعایت باز هم از دیروز از اعضای خانواده دوری می کنم و همش این سوال تو مغزم خاموش روشن میشه که اگر پرستار و پزشک بودم، اونقدر از خود گذشته بودم که برم سرکار؟

بعد موندم چطور یک سری هنوز جدی نگرفتن؟ چطور اون خانم می‌خواست بچه اش رو ببره کربلا و وقتی بهش اعتراض کردم گفت: خانم دکتر خدا اگه نخواد برگی از درخت نمی‌افته، شما فعلا دارو بنویس اگه دندونش درد گرفت بهش بدم! چطور هنوز تو خیابون ها مردی رو می بینم که دست هاش پر خریده و بچه اش رو به دنبالش می کشه و هیچ کدوم ماسک و دستکش ندارن . از طرفی کارگرهای روزمزد سر میدون ها هم دلم رو یه طور دیگه فشرده می کنن که نمی تونن بمونن توی خونه .

هر کار کنیم . هر چقدر حواسمون رو پرت کنیم به کتاب و فیلم و آشپزی و ویدئوکال های فامیلی . حال دلمون خوب نیست آقای خدا . استرس داریم . نمی دونیم چی میشه؟ کی تموم میشه؟ خدایا ! التماست می‌کنم خودت درستش کن .

*عنوان درداز سارن

بازدید : 703
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 1:43
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خودت باش رفیق!

هشدار : خطر اسپویل سریال فرندز، اونایی که ندیدن و قصد دیدنش رو دارن، تا کلمه " بی خیال " بیشتر نخونن !

مانیکای عزیزم سلام،

هوپ هستم از دیار بلاگستان از سرزمین ایران . مطمئنم اسم کشور ما رو شنیدی ولی شاید هم مثل اغلب مردم کشورت ایران و عراق رو یک جا بدونی و فقط تصورت این باشه که همیشه اینجا جنگه و جای امنی برای زندگی نیست . شاید تو ندونی ایران کجاست ولی برادر همه چیزدانت راس مسلما می دونه، راستی بالاخره کسی برنده بازی نوشتن ایالت های مختلف آمریکا شد؟

شاید اگر ٦ ماه پیش این چالش نامه نویسی برگزار می شد، انقدر ناله طور آغازش نمی کردم و می گفتم خداروشکر که هر چی نداریم، لااقل امنیته هست . ولی الان نه امنیت جسمی داریم مانیکا و نه امنیت روانی و نه هیچ چیز دیگه . بی خیال .

احتمالا الان هم شما از این پاندمی (همه گیری ) ترسیدین و کم کم خودتون رو توی خونه حبس می کنین . من اگر جای تو بودم تلفنم رو برمی داشتم و یه زنگ خونه ریچل اینا می زدم و می گفتم دست راس و اِما را بگیره و بیاد خونه تون . بعد به فیبی زنگ می زدم و می خواستم اون ها هم چمدونشون رو پر کنن و بیان . جویی هم که تو خونه ی گوشه حیاطشه . راستی جویی هنوز تنهاست و سر عقل نیومده؟

به خدا که قرنطینه این مدلی خیلیییی هم خوش می گذره . فکرش رو بکن کلی مهمون . کلی کار . آشپزی، تمیزکاری . می تونی چندلر رو مامور کنی که باغچه رو بیل بزنه، راس گل بکاره و جویی آب بده . فیبی رو می فرستی آشپزخونه که اون بیسکویت های درجه یکش رو درست کنه و ریچل ... نه عزیزم موافقی که ریچل بهتره بشینه و دست به کاری نزنه، هوم؟

دلیل اینکه من تو رو برای نامه نوشتن انتخاب کردم، شباهت زیادیه که حس می کنم بین من و توعه . ذهن کمی تا قسمتی وسواسی و علاقه مند به نظم و ترتیب و سر جای خودشون بودن همه چیز ، تلاش اعصاب خردکن برای بهترین بودن، شاید تمایل ذاتی به تسلط بر بقیه ! دیگه جونم برات بگه علاقه به آشپزی و شیرینی پزی و میل زیاد به تشکیل خانواده و مادری .

آخ مادری ... گفتی الان دوقلوها چند ساله شدن؟ تو بهترین مادر سختگیری هستی که من می شناسم . توی جواب نامه ام از بچه هات برام بنویس و بگو هنوزم چندلر مهربون مثل روز اول دوستت داره؟

بین خودمون بمونه عکس های زمان حالت رو که می بینم عصبانی میشم، آخه زن ! این همه ژل و بوتاکس واسه چی؟ حیف زیبایی طبیعیت نبود؟

پیشنهاد می کنم واسه اپیزود جدیدی که قراره بسازین یکم حجمشمون رو کمتر کنی .

منتظر دیدنش هستم .

خداحافظ

هوپ ...

+به بهانه‌ی چالشنامه‌‌‌ای برای ... . مرسی از دعوت بانوچه‌ی دوست داشتنی. من هم دعوت می‌کنم از شارمین، مانته نیا، مانا، مهربان، گلسا، آبان، فوریه و هر کسی که دوست داره بنویسه. :-)

بازدید : 382
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 1:43
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خودت باش رفیق!

نمی‌دانم کدامش سزاواری بیشتری دارد. اینکه همه‌ی عمرت با دلی پردرد، اطراف بگردی تا اینکه از فشار آن منفجر شوی یا اینکه اجازه بدهی هر پاراگراف، هر جمله و هر واژه، از دردی که داری از وجودت به بیرون رانده شود و در نهایت از تمام چیزهایی که زمانی به ارزشمندی طلا بود و مانند پوستت به تو نزدیک بود خالی شوی. هر چیزی که ارزشش برای تو بی نهایت بود. هر چیزی که فقط متعلق به تو بود و باید باقی عمرت را مثل یک کیسه خالی که در باد حرکت می‌کند و با علامت فلورسنت مشخص شده است بگذرانی، تا همه متوجه شوند زمانی چه رازهایی درون سینه ات قرار داشته است؟

#آدمکش_کور

#مارگارت_اتوود

*عنوان از ه.الف.سایه

بازدید : 465
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 23:32
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خودت باش رفیق!

پیرو همان بحثی که دیروز ( ١ ) نوشتم، امروز لپ تاپم را خانه تکانی کردم . تمام فایل ها را مرتب کردم و بعد عکس ها و فیلم ها و مطالب شخصی ام را یک جا جمع کردم و توی فلشی ریختم؛ تا بعد از تعمیر لپ تاپ دوباره آنها را به جای اولشان بازگردانم .

پروسه ی خداحافظی چند روزه ام از لپ تاپ بی نهایت دل خراش بود ! ( ٢ ) من یک هفته بدون او چه کنم؟ ! آیا درمان می شود؟ به این فکر می کنم که چرا انقدر باید از نبودش ناراحت باشم؟ مگر در زندگی من چه نقشی ایفا می کند این تکنولوژی؟ چرا انقدر عوض شده ام که از نبودش احساس کمبود می کنم؟ ذهنم پر می کشد به حرف های این چند وقت اخیر دخترعمه که دم به دقیقه می گوید : گوشی ات مدل قدیمی است . عوضش کن و یک اندرویددارش را بگیر ! از تکنولوژی و وایبر و لاین و غیره محروم می مانی ! ( ٣ )

و من که جواب می دادم : عقب می مانم که بمانم ! همین الان هم یا توی واتس اپ چرخ می زنم یا با لپ تاپ توی اینترنتم ! مگر اعتیاد بیشتر از این هم می شود؟ ! والله من ظرفیت ندارم، بی خیال من بشو !

دو روزی است که در همین محیط مجازی اعتیادآور وبلاگی ( ٤ ) پیدا کرده ام، عالی ! با یک عالم حس ناب و خوب . پست به پستش را می خوانم و به به می گویم و حظ می کنم . می خوانم و از خاطرات همکار آینده ام برای مادر و خواهرم تعریف می کنم . خواهرم می گوید : تو هم از ترم دیگر خاطره جمع کن تا برای بقیه تعریف کنی . چه خاطرات جالبی دارد !

و من در کنار خاطرات جالبش، شیفته مرام و معرفت این خانم دکتر دوست داشتنی شده ام .

خدایا ! می شود روزی من را آنقدر عزیز کنی که چنین عزت نفسی داشته باشم؟ می شود خدا جانم؟ !

١ ) بخشی از دفتر خاطراتم که به اصرار معلم داستان نویسی و با زبان غیرمحاوره می نوشتم . به تاریخ ٢٤ مرداد ماه ٩٣ . وقتی تنها ٦ ترم دندونپزشکی خونده بودم !

٢ ) لازم به ذکر است که باز هم لپ تاپم خراب شده و فرستادمش تعمیرات !

٣ ) گوشیم اون موقع نوکیایی بود که سیستم عامل سیمبیان داشت .

٤ ) پنج دری

بازدید : 695
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 23:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خودت باش رفیق!

دقت کردین تو بحبوحه‌ی حبس خونگی، روز پدر داره میاد و اصلا حواسمون بهش نبوده؟! حتی نمیشه رفت بیرون جوراب خرید و تقدیم با عشق کرد!

تنها ایده‌‌‌ای که دارم اینه که واسه بابام کیک بپزم؛ که در مقایسه با کادوی روز مادر (البته کرونا اومد بقیه جلسات ماساژ رو نتونستن برن!) طبق معمول خیلی کمه، پیشنهاد بهتری دارین آیا؟!

+بعدا نوشت: من عشق کیک کاکائوییم ولی والدین گرام دوست ندارن؛ این شد که کیک وانیل با خرده‌های گردو درست کردم همراه با کمی‌کاکائو و بین لایه‌های کیک کرم خامه‌‌‌ای مخلوط با موز گذاشتم. آخر سر هم مثل شیرینی برش دادم! در کل خوب شد ولی باز هم بافت کیک جای کار داره.

خودت باش رفیق!

بازدید : 420
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 1:07
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خودت باش رفیق!

دقت کردین تو بحبوحه‌ی حبس خونگی، روز پدر داره میاد و اصلا حواسمون بهش نبوده؟! حتی نمیشه رفت بیرون جوراب خرید و تقدیم با عشق کرد!

تنها ایده‌‌‌ای که دارم اینه که واسه بابام کیک بپزم؛ که در مقایسه با کادوی روز مادر (البته کرونا اومد بقیه جلسات ماساژ رو نتونستن برن!) طبق معمول خیلی کمه، پیشنهاد بهتری دارین آیا؟!

بازدید : 550
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 5:48
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خودت باش رفیق!

اونی که از بازگشایی باشگاه‌ها ناامید شد و امروز با دانلود اپ و ورزش در منزل، عرق خودشو درآورد؛ آنلاین شد.

انگار مجبور بودم بزنم رو برنامه‌هارد! ولی خیلی خوب بود. امتحان کنین.

+ 30day workout challenge

بازدید : 399
سه شنبه 12 اسفند 1398 زمان : 9:28
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خودت باش رفیق!

اینکه شروع کردم به بیشتر " خودم " بودن و منِ وجودیم رو در اولویت گذاشتن، عجیب غریب و جالب و در عین حال بعضا اعصاب خردکنه . نمودش وقت هاییه که با بعضی از اعضای خانواده از نقطه نظر سیا * سی متفاوت هستی و قبلا برای جلوگیری از تنش نظرت رو نمی گفتی ولی الان نظرت رو میگی و درستیش رو اثبات می کنی و حرص می خوری !

یا مثلا قبلا خودخوری می کردی و نظر مخالفت رو تا حد ممکن رو در رو اعلام نمی کردی ولی الان وقتی می بینی کسی به دلت نمی شینه و نمی تونی تحملش کنی، همون دقایق اول به روش میاری و میگی گارد دارم نسبت بهت به این دلیل، به اون دلیل و من آدمی نیستم که توی پستوی ذهنت به تغییرش فکر کنی؛ این واسه هوپی که ناراحتیش رو تا حد ممکن نشون نمی داد و بعدا از طریق مادرجان شکوهش به گوش مادر طرف می رسوند، یه قدم خیلی خیلی بزرگه .

این تغییرات که به تدریج از دو سال قبل و بیشتر از چند ماه اخیر در من ایجاد شده، شاید از من یه هوپ رک و یاغی بسازه . هوپی که مثل قبل سر به راه نیست و الگو ! حس می کنم این دوره، دوران گذره و کم کم فازم متعادل تر بشه ولی در عین نگران بودن، راضیم !

+ عزیزان، به بسته بودن نظرات توجه کنین خواهش میکنم. با کمال احترام نظراتی که مربوط به اینطور پست‌هاست رو جواب نخواهم داد.

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید کننده امروز : 9
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 366
  • بازدید سال : 581
  • بازدید کلی : 18499
  • کدهای اختصاصی